صفحات
جولیا کامرون از جمله نویسندگانی است. که توصیههایش، در زمینهی نوشتن عالی است. او در کتاب «حق نوشتن» میگوید: نوشتن چیزی است که باید بارها و بارها انجام داد، چیزی که با تکرار بهبود پیدا میکند. اما نیازی نیست عالی و کامل یاشد. من با جولیا کامرون در لایو شبانه استاد کلانتری آشنا شدم .استاد میگفت: عادت نوشتنِ روزانهی صفحاتصبحگاهی نقطهی کلیدی نویسندگی است.
او از کامرون میگفت: که صفحات صبحگاهی عمیقترین ابزار نویسندگی است که تا به حال او ابداع و تجربه کرده بود. حتمن شما نوشتن را تجربه کردهاید. زمانی انشایی نوشتهایم. حرفم این است که هر کداممان در هر سطحی هستیم میتوانیم از نوشتن بهرهمند شویم. به شرط این که آنرا جدی بگیریم. این را میدانیم که در هر کاری مداومت و تکرار رمز موفقیت است.
صبحها برایم مفهومی دیگر پیدا کردهاند. کوله بار روز را، شب هنگام کنارِ تختم میگذارم،چون برایش تهیه و تدارک دارم. گاهی وقتها شبها از ذوق این که این کوله بار را زودتر خالی کنم چند باربیدار میشوم. اگر برای سلامتیم بد نبود که باید خواب کامل داشته باشم. همان ساعتها، در نیمه شب بیدار میشدم و این کوله را سبک میکردم ولی ناگزیرمیخوابم. صبح زودکه بیدار میشوم دیگر اسباب و اثاثیه و چای و کتری و آب همه میدانند که من وظیفهای دارم. چای را دم میکنم.
لیوان آب جوشی برای خودم میریزم. کوله بارم را بر میدارم درش را باز میکنم. دیگر قلم و دفتر باز میشود. کلمات است که از عمق وجودم بیرون میآیند و از نوک انگشتانم به روی کاغذ سُر میخورند. ذهنم همانند کامیونِ پراز شنی، ابتدا سنگینبالا میآید و بعد یک جا شنها را خالی میکند. شنهای کلمات را، بر روی کاغذ میریزم. من سبکبار از روز قبل دیگر در درون، چیزی ندارم.
گاهی وقتها که کلمات بر روی کاغذ میآیند، سنگین و غم دارند. با آنها به مهربانی رفتار میکنم و حالشان که خوب شد، میگذارمش به کناری، زمانی آن قدر شادند که نمیتوانم روی خط جمع شان کنم. آن وقت زیر گوششان میگویم، آرامتر این هم میگذرد. این نوشتن و سبک کردن کلمات، دیگر شد همانند نفس کشیدن در من.
پزشک نیستم ولی پزشکان را دوست دارم. برایتان یک نسخهی شفا خش میپیچم. یک عدد یادداشتِ روزانه را ناشتا میل کنید. ببینید چه تغییرات شگرفی درمزاجِ وجودیتان میگذارد. این نسخه قیمتش گران نیست، یک قلم و کاغذمیخواهد. میتوانی همه جا پیدایش کنی. ایرانی و خارجی هم ندارد. فقط کمی اراده میخواهد.