احساس درون
برایم احساس در چند گزینه جمع شدهاست. خشم، شادی، غم، افسوس، درد و چندتای دیگر. شما چندتا از این احساسها را میشناسید؟
احساس چیست؟
به عکسالعملهایی که ما در قبال رفتارها و واکنشهای فردی و اجتماعی نشان میدهیم احساس میگویند. البته این تعریف را در این دوران زندگی یافتم. وقتی به قبلترها فکر میکنم، با تعجب به خودم میگویم: چطور زندگی میکردم؟ با احساسهای گوناگونی که نمیشناختمشان و تنها با نام اینکه عصبانیم و حوصله ندارم، سرش را هم میآوردم. میدانید چند نوع احساس داریم؟
آمار احساس
ما دو نوع احساس داریم، احساس خوشایند و احساس ناخوشایند. یا به زبان خودمانی احساس خوب و بد که همیشه ورد زبانمان است.
احساسات خوب
تعجب نکنید، این لیست واقعیست. باور کنید در ما وجود دارد.
• شیدا
• مهر و محبت
• عشق
• امید
• میل جنسی
• احساس احترام
• لذت
• آرامش
• شادی
• دوستی
• امنیت
• ایمان
• رضایت
• انگیزه
• جرات
• احساس قدرشناسی
• احساس تعلق
• محبت
• احساس خودبزرگبینی
• سربلندی
• باارزشبودن
• دوستداشتنیبودن
• رضایت و خرسندی
• نشاط
• اعتماد به نفس
• لیاقت داشتن
احساسات بد
• درد
• شرم
• غم
• ترس
• دلتنگی
• خشم
• خستگی
• احساس تنفر
• نگرانی
• دشمنی
• ناامیدی
• حسادت
• نارضایتی
• تقصیر
• پشیمانی
• دلشکستگی
• دلخوری
• حقارت
• احساس بریدگی
• بیانگیزگی
• کلافگی
• سر درگمی
• رنجیدگی
• بی عدالتی
• دلسوزی و تاسف
• خودباختگی
• بیمیلی
• بی ایمانی
• خجالت
• گناه
• بدبختی
• تاسف به حال خود
• تاسف به حال دیگران
• دلخوری
این اسامی را خواندید، دیدید چقدر ما در درون چیزها داریم که خودمان نمیدانیم. باید آرام آرام با آنها رفاقت کنیم.
سیاحتی در زمینِ احساس
لیست پر و پیمانیست مگر نه؟ وقتی به آن نگاه میکنم، با خود میگویم من چند تایی از آنها را میشناسم؟ خیلی کم. اگر هم بشناسم، در رفتارم جور دیگری آن را بروز میدهم. گاهی وقتها پیش میآمد، در زندگی از دست همسرم خشمگین بودم، به جای شناختن این احساس و انجام دادن رفتاری درست، رفتاری بروز میدادم که عجیب بود و اصلن ارتباطی به خشمم نداشت. چقدر شناختن احساس میتواند به آدم کمک کند. انگار رفتارهایمان را جابجا میکنیم. بدون اینکه از آن آگاهی داشته باشیم.
آگاهی از احساس
به نظر من تا به احساس خودمان واقف نشویم، هرگز نمیتوانیم رفتار درستی انجام دهیم. برای این کار ابتدا باید آنها را بشناسیم. واقعن رو راست بودن با خود در این جا میتواند کمک زیادی به آدم بکند. بیشترمان دوست داریم که احساسمان را پنهان کنیم. چون در کودکی نشان دادن احساس واقعی امری خلاف بود و ضعف ما را نشان میداد. همهی کارها را به زور انجام میدادیم. تا کسی از دستمان رنجیده نشوند.
یادم میآید که دوست نداشتم در شکلاتم کسی را شریک کنم، اما باید این کار میکردم، چون این کار مهربانی بود، به مهربانی زورکی عادت کردم و این کار با عث شد که دیگر در بزرگی خودم را ندیدم و احساس را در خود خفه کردم. اگر به جزء جزء احساسات خودتان نگاه کنید. کاملن با حرف من موافقت میکنید.
تجربهی بروز احساس
وقتی به لیست این احساسهای خوب و بد نگاه میکنم، با خود میگویم: من کدامیک از این احساس ها را به موقع میشناسم و بروز میدهم؟ خوشبختانه عکسالعملم به احساسات خوب بسیار بهتر از احساسهای بد است. انگار تفکیک احساس بد برایم سختتر است و بیشترشان را به نام یک احساس بروز میدهم. مثلن وقتی که دلخور و بیانگیزه و شکسته دل میشوم با غمگینی محض آن را نشان میدهم. و حال خودم را خراب میکنم. در صورتیکه برای هرکدامشان رفتار جداگانهای باید داشت.
واقعن جدا کردن این احساسات چقدر میتواند به ما در زندگی کمک کند و بهتر بتوانیم با همه ارتباط برقرا کنیم. وقتی من از کسی دلخور میشوم به جای اینکه غمگین شوم و در گوشهای کز کنم، بسیار آرام سبب دلخوری را بگویم، شاید مسئله حل شود و اگر هم حل نشد، دیگر چیزی در درونم مرا اذیت نمیکند.
اگر به موقع احساسم را متوجه شوم و به جای زانوی غم بغلکردن، علت دلشکستگی را به طرف مقابلم بگویم. حتمن سوء تفاهم حل میشود. سالها فکر میکردم که همسرم مرا به واسطهی گوش ندادن دقیق آزار میدهد، غمگین میشدم و حالم بد میشد. در صورتی که زمانی با او در این رابطه صحبت کردم، او اصلن زیر بار این حرف نمیرفت میگفت: زمانی که تو حرف میزنی، من بیشتر اوقات منظورت را متوجه نمیشوم، به خاطر همین عکسالعملی نشان نمیدهم. بعدها متوجه شدم که با همسرم باید در مورد علاقهمندیهای خودش صحبت کنم که خوب پاسخ میدهد، او زیاد با علاقمندیهای من سرخوش نبود. توانستم این مسئله را برای خودم حل کنم.
رفاقت با احساسات
حالا ما ماندهایم با این لیست سیاه احساسات، باید چه کنیم؟ کاری ندارد، فقط باید رفیق شد، چه با احساس خوب چه با احساس بد. من کتابهای گوناگونی را در این مورد خواندهام، تنها چیزی که بسیار به من کمک کردهاست. نوشتن صفحات صبحگاهی بوده است. نوشتن تمام رفتارهای خوب و بد روزانهای که انجام میهیم. وقتی تمام این رفتارها را مینویسی، انگار آنها را از بیرون مینگری. بهتر میتوانی حلاجیشان کنی. دیگر خودت هستی با خودت، بهترین قاضی که سراغ داری. این تمرین را امتحان کنید.
ادامه دارد…